قطر به‌مثابه یک« قدرت عاریه‌ای»

تا قرن بیستم، دولت‌ها به‌طور مرتب در زبان‌های اروپایی در قالب «قدرت‌ها» توصیف می‌شدند (مانند عبارت‌های آلمانیِ Macht، فرانسویِ puissance، روسیِ derzhava). در اصطلاح مدرن، این اصطلاح به «قدرت‌های بزرگ» و گاهی «قدرت‌های میانی» اطلاق می‌شود؛ اما نه آنهایی که اکنون به‌عنوان «دولت‌های کوچک» شناخته می‌شوند. قدرت میانی را می‌توان به این معنا دانست که یک دولت کوچک «در یک زمینه‌ خاص به عظمت» رسیده است. ادبیات «خرده‌دولت‌ها» بر مسائل مربوط به حاکمیت و ظرفیت عمل متمرکز است و برای تمایز این دولت‌ها از دولت‌های کوچک، کمبود منابع فرض شده است. واقع‌گرایان، نئورئالیست‌ها و رئالیست‌های نئوکلاسیک با کاربست رویکرد قدرت ملی معتقدند که تنها قدرت‌های بزرگ قادر به کسب قدرت هستند.